باربدباربد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

شازده کوچولو

بدون عنوان

1391/7/17 1:06
نویسنده : مامانی
221 بازدید
اشتراک گذاری

 

niniweblog.com

سلام گل مامانی !

هفته پیش رفتیم  مطب دکتر  برای سونوی سلامت جنین .آخه شما ٣٢ هفته ات شد . خانوم دکتر گفت شاید باربد ٢ یا ٣ هفته زودتر به دنیا بیاد . فکر کنم دیگه صبرت تموم شده . پس مامانی باید ٦تاآمپول بتامتازون میزدم تا ریه شما کامل بشه . ٣ تا رو پنج شنبه زدم و ٣تای دیگه رو جمعه .

niniweblog.com

از وقتی آمپول ها رو زدم احساس میکنم خیلی بزرگتر شدی عزیز دلم .

همه چیز خوب بود تا دیروز که از حدود ساعت ٦بعد از ظهر احساس کردم تکون خوردنت کم شده . هرچند وقت یکبار به بابایی میگفتم سرش رو بذار روی شکمم تا صدای تکون خوردنت رو بشنوه . بابایی هم هر بار که صدای شما رو میشنوید کلی قربون صدقه ات میرفت  ولی من حرکتت رو  احساس نمیکردم .

تمام مدت دیشب بیدار نشسته بودم و باهات حرف میزدم و کلی نگرانت بودم . (فکر کنم با مامانی قهر کرده بودی آخه هر وقت میریم دکتر شما تا یه مدت هر چی باهات حرف میزنم عکس العمل نشون نمیدی ولی واسه بابایی و خاله فروغ تکون میخوری  .

پسر گلم ! مامان بخاطر سلامتی خودت میبرمت دکتر . تا مطمئن بشم که سالمی .)

خلاصه اینکه تا امروز صبح صبرکردم ولی تو همچنان ساکت یه جا خوابیده بودی . بعد از خوردن صبحانه دراز کشیدم تا شاید یه حرکتی بکنی ولی چیزی احساس نکردم . 

niniweblog.com

خاله فروغ که خیلی نگرانت شده بود امروز نرفت سر کار و هی باهات حرف میزد . من ازش خواستم سرش رو بذاره روی شکمم تا صدات رو بشنوه .

همینکه خاله جون گوشش رو گذاشت روی شکمم شما یه لگد خیلی محکم  زدی  تو گوشش خاله جون که قش خنده شده بود . عزیز جون هم کلی ما رو دعوا کرد که چرا بچه مو اذیت میکنید . راستش باربدم با این کارت هم خجالت کشیدم چون بی ادبی کردی  هم خوشحال شدم که میتونی از همین الان از خودت دفاع کنی  .

به قول خاله فروغ انگار میخواستی بهش بگی به تو چه ربطی داره که به صدای من گوش میدی .

niniweblog.com

 

ولی با وجود اون لگد هم باز به خاطر کم تحرکیت ناراحت بودم پس با دکترت تماس گرفتم گفت اگه خیلی نگرانی بیا تا صدای قلب باربد رو با دستگاه بشنویم .

بابایی سر کار بود پس ما دیگه مزاحمش نشدیم و من وخاله فروغ بردیمت پیش دکتر .

خدا رو شکر قلبت با ضربان ١٦٠ میزد  و تو کاملا سالمی .

الان هم که دارم برات مینویسم شما محکم به دل مامانی لگد میزنی . الهی قربون اون پاهای کوچولوت بره مامان .

وای که پسر گلم !

شادی و خوشحالی من و بابا خلاصه شده تو  لگد زدن شما .

نمیدونم چه جوری برات بنویسم که وجود تو برای ما جه قدر  اهمیت داره و تو چه موجود با ارزشی هستی برای همه ما .  

پس فقط مینویسم باربد گلم خیلی خیلی خیلی . . . دوست داریم .

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)