مردی به اسم بابایی
سلام گل پسرم !
امروز شما 33 هفته و 4 روزه که تو دل مامان هستی .
میخوام امروز برات از یه آدمی بنویسم که مطمئنم در آینده ای نه چندان دور تو هم مثل من به وجودش افتخار خواهی کرد .
میخوام برات از یه فرشته بنویسم که لباس آدما رو تنش کرده . یه مرد قوی و مهربون که تو قرار بهش بگی بابا سروش .
همون طور که بابا سروش با حضورش به زندگی و شخصیت من معنا داد . زندگی و حیاط رو هم برای تو معنی کرد .
بی تردید میگم اگه حمایت ها و امید دادن های بابایی نبود من نمی تونستم 8 ماه تموم با خیال راحت توی تختم استراحت کنم و به در آغوش کشیدن تو امیدوار باشم .
عزیز دلم !
بابایی شغل پر مسئولیتی داره و به خاطر آینده ما خیلی کار میکنه ولی با این وجود همیشه برای در کنار ما بودن زمان زیادی رو وقت میذاره .
از الان برای آینده شما کلی برنامه ریزی کرده .
قراره شما رو بفرسته پیش عمو سامان پیانو یاد بگیری .
برای روز های تعطیل قراره ببریمت پیک نیک . شما با بابایی کلی فوتبال بازی کنی . بهترین مهد تهران رو برات در نظر گرفتیم تا از دو سالگی بری اونجا و یه عالمه دوست پیدا کنی . حتی کتاب داستان و کارتون هایی که قراره در آینده تورو سرگرم کنه رو برات انتخاب کردیم و بابا جون برات بازیهای فکری زیادی رو تهیه کرده .
و خلاصه کلی کار دیگه که باعث بشه تو احساس خوشحالی و خوشبختی کنی .
باربد گلم !
هر وقت برای خرید سیسمونی تو میریم . بابایی با کلی ذوق و شوق بهترین و خوشگل ترین وسایل رو برات انتخاب میکنه و هی قربون صدقه ات میره .
بابا سروش در عین حالیکه خیلی مستبد و با جذبه است .یه قلب مهربون و رئوف داره وخیلی حساسه پس مواظب باش همیشه حرمتش رو نگهداری و هیچ وقت خدایی ناکرده قلبش رو نشکنی .
همیشه به بابایی احترام بذار و به حرفهاش گوش کن چون هم خیلی با تجربه است وهم عاقل و منطقی .
و همیشه یادت باشه تو پسر مردی هستی که به نظر همه یک انسان شایسته و بی نظیره یه آدم خاص و فابل احترام و میدونم در آینده ای نه چندان دور تو هم به داشتن چنین پدری افتخار خواهی کرد .
عزیزدلم !
جون من و بابایی بسته به جونت پس مواظب خودت باش از حالا تا همیشه