چی صدا کنم تو رو . . .
عشق مامان سلام !
امروز شما بیست و دو هفته و سه روزه که تو دل مامانی .
دیروز 1/5/1391 برای ما روز خیلی مهمی بود . برای اینکه قراربود سونوی 22 هفته سلامت جنین انجام بدیم .
که با این سونو هم خیالم از سلامتی شما راحت میشد و هم جنسیت شما بعد از شش ماه انتظار برای ما مشخص میشد .
دیروز راس ساعت 11 من و بابایی و عزیز جون تو مطب خانوم دکتر حضور داشتیم . ( البته شما هم همراه ما تو دل مامانیتون بودید . )
دل تو دلم نبود تا هر چی زودتر هیکل قشنگت صحیح و سالم توی مانیتور ببینم .
خلاصه ساعت 12 بود که نوبت ما شد و رفتیم داخل اتاق سونو .
من روی تخت دراز کشیدم وبابایی و عزیز بالای سرم ایستاده بودن و حرکت شما رو توی مانیتور تماشا میکردن .
با هر بار تکون خوردنت عزیز و بابایی قربون صدقه ات میرفتن و من هزار بار خدا رو شکر میکردم که شما سالمی .
خانوم دکتر همه اندام بدنت رو بررسی کرد از فرق سرت تا نوک انگشتای پات .
خدا رو شکر همه چیز عالی بود . وزن گیری خیلی خوبی هم داشتی . باز هم خدا رو شکر .
راستی نفس مامان !
تازه اونجا بود که ما فهمیدیم شما پسر کاکل زری مامان و بابا هستی .
از اون موقع به بعد ما دیگه شما رو صدا میکنیم آقا باربد .