بدون عنوان

سلام باربد گلم !

کاش میتونستم برات بنویسم که چقدر دوست داریم که چقدر بی تاب دیدنت هستیم ولی افسوس کلمات قادر به بیان احساسات ما نیستند میدونی چرا گلم چون عشق ما به تو اونقدر زیاد که در قالب هیچ واژه ای نمیشه توصیفش کرد .

وقتی توی دل من تکون میخوری با هر بار حرکتت احساس میکنم دوباره جون میگیرم .

باربد نفسم !

از وقتی وجود تو رو احساس کردم مفهوم واژه ی عشق پاک ، حیات ، لطف خداوند رو برای بار دوم درک کردم تنها واژه ی جدیدی که وجود تو برام معنا کرد انتظاره.

انتظاری شیرین که فقط مختص منه . منی که حدود شش ماهه دارم با ارزش ترین موجود زندگی خودم و بابایی رو تو وجودم پرورش میدم و هر چی که بیشتر میگذره بهش دلبسته تر میشم .

موجود با ارزشی که شده نفس من و باباییش .

موجود با ارزشم ! پسر گلم !

حدود پنج ماهه که مامانی استراحت مطلقه یعنی همش باید بخوابه اصلا نباید بشینه یا راه بره چون برای بچه اش خطرناکه. تازه مامانی سه ماه پیش سرکلاژ هم کرده ( وقتی بزرگ شدی بهت میگم سرکلاژ یعنی چی ) .

هر کس مامان رو میبینه بهم میگه خسته نشدی از صبح تا شب تنها رو تخت دراز کشیدی ؟

میدونی مامان تو جوابشون چی میگم ؟

میگم :  اولا من که تنها نیستم باربدم هم با منه ، ثانیا اونقدر ذوق بچهم دارم که اصلا خستگی برام معنی نداره . بعدشم به خاطر سلامتی باربد گلم حاضرم هر کاری بکنم .

باربد مامان !

 مامان بهت قول میده این دفعه دیگه سالم و زنده و به موقع بدنیا یبای و تو این دنیای قشنگ خوشبختی رو تجربه کنی .

خیلی خیلی دوست دارم . . .